هلیای مامانهلیای مامان، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

♥دل نوشته هایی برای دخترم♥

و بالاخره هفته آخر

سلام عشق مامان اینم هفته اخر انتظار من و تو ، نمیدونی چه حالی دارم باز من دیوانه ام مستم.................. چقدر حس قشنگیه پایان نه ماه انتظار دیدن یه فرشته تو بغل گرفتنش شیر دادنش خدای من...... پس کی میخوای بیایی مامانی؟ تازه دارم میفهمم چقدر انتظار سخته و شیرینه خدایا شکرت به خاطر تمام نعمت هات ، خدا شکرت که این نه ماه به خوبی داره به پایان میرسه. خدا شکر که بالاخره منم مادر شدم خدایا شکرتتتتتتتتتت......................   ...
30 دی 1391

لحظه دیدار نزدیک است

لحظه دیدار نزدیک است باز من دیوانه ام ، مستم باز میلرزد دلم ، دستم باز گویی در جهان دیگری هستم.... امروز ظهر درد شدیدی اومد سراغم ، تو اوج درد یه حس خاصی داشتم هم خوشحال بودم هم ناراحت هم درد میکشیدم هم لذت میبردم هم میخندیدم هم اشک میریختم هم دلم میخواست این درد حقیقی زایمان باشه هم دوست داشتم یه هفته صبر کنی بعد به دنیا بیایی اخه هنوز کلی از کارام مونده مامانی تازه فردا قراره یکی بیاد بقیه کارای خونه رو انجام بده پس فردا تازه وقت ارایشگاه دارم شنبه اینده نوبت دکتر دارم و مهمتر از همه اینکه هنوز دکتر مرخصیه تو که این همه صبر کردی خوشگلم یه هفته دیگه هم صبر کن هر چند برای دیدنت بی تابم باباتم که وا...
23 دی 1391

روز های آخر

سلام عشقم در چه حالی مامان جان؟ خوب واسه خودت اون تو داری وول میخوری وروجک به عرض دختر گلم برسونم که جنابعالی الان تو هفته 38 هستی خیلی به دیدارمون نمونده تقریبا بیست روز دیگه تو بغلمی جونم برات بگه از این روزا: حسابی احساس سنگینی میکنم و نفسم حسابی تنگ میشه بعضی شب ها خواب های پریشون میبینم افتادم به جون خونه حسابی خونه تکونی دارم ماه درد زیاد دارم و همش کمر دردم مامانی اجیل و قهوه هامون رو اماده کرده و منتظر اومدنته دکی رفته مرخصی و تا اخر دی نیست پس لطفا هوای اومدن به سرت نزه عزیزم یه چند روزه حالت افسرگی پیدا کردم .نمیدونم چرا؟؟؟!!!!  خلاصه اینم از خبرهای این روزهای گذشته. هرچی به روزهای اخ...
17 دی 1391

و اینک ماه اخر......

سلام دختر نازم بالاخره ماه اخر رسید و من به اصطلاح پا به ماه شدم این روزها حرکتت هات فرق کرده الان بیشتر خودتو یه جا جمع میکنی و کمتر لگد میزنی اخه دیگه حسابی جات تنگه مامانی از روزی که وارد ماه نه شدم یه کمی درد دارم و همش بیحالم  فشارم هم که خیلی افت کرده خواب شبم مختل شده و حسابی احساس سنگینی میکنم خلاصه اینکه کم کم دارم مادر میشم دیگه اینکه این روزها حسابی مشغول خرید کردن واسه تو گل دختریم  و منم مشغول چیدن اتاقت نمیدونم کی به دنیا میایی اما اینو میدونم که با تمام سختی هایی که دارم یه زمانی دلم برای این روزا تنگ میشه برای به سختی خواب رفتن ها برای لگد های محکمت برای سکسکه های نازت بر...
3 دی 1391
1